بسم الله الرحمن الرحیم
برای درس گرفتن از قیام اباعبدالله الحسین (ع) باید ریشهها را مطالعه کرد. گاهی اوقات عدهای گناهی میکنند؛ معصیتی میکنند به خیال اینکه این گناهان کوچکند و نسبت به اعمال خیرشان ناچیز است ولی گاهی گناهی، عملی، تاریخ را عوض میکند و باعث میشود خیلیها روی خوشبختی را نبینند. نمونه آن را در عوامل وقوع واقعهی کربلا می توان دید. مثلا اگر شریح قاضی نمیترسید؛ دیگر واقعه کربلا اتفاق نمیافتاد! وقتی هانی را مجروح انداختند زندان، یاران هانی دور قصر عبدالله ملعون را به کنترل گرفتند. اگر میفهمیدند واقعا هانی را زدند مجروح کردند و عبدالله میخواد او را بکشد میریختند داخل و هانی را نجات میدادند بعدشم دارالاماره را محاصره میکردند چونکه عبدالله آن زمان آنچنان قدرت نداشت و پای امام حسین (ع) به کوفه باز میشد و در آخر اباعبدالله بر دنیای مردم حکومت میکرد. اما چهچیزی مانع آن شد؟ ترس شریح قاضی! شریح قاضی رفت به زندان ببیند آیا هانی زنده هست یا نه، دید هانی مجروح هست. هانی شکایت میکرد که:
چرا یاران من نمیآیند مرا نجات بدهند؟
شریح خواست حرف هانی را برای یارانش نقل کند ولی دید ای داد بی داد! جاسوس ابن زیاد آنجا بود؛ ترسید از اینکه این جاسوس برود به عبدالله بگوید. پس رفت به افراد قبیلهی هانی گفت:
هانی زنده است.
مردم هم خدا را شکر کردند و رفتند.(قاضی چون به ظاهر آدم حسابی بود مردم حرفش را قبول کردند) آخر هم هانی را به شهادت رساندند و پای سیدالشهدا (ع) به کوفه باز نشد. الان هر گناهی که در عالم به خاطر ترس شریح قاضی بیافتد یک کپی از آن گناه برای او هم مینویسند. چرا؟ چون دنیا را به دینش فروخت. چونکه به جای اینکه از خدا بترسد؛ ازعدالت خدا بترسد؛ از خلق خدا ترسید. خلق خدا چه ترسی داره زمانی که همین خلق خدا، وجود و هستیاش را از خدا گرفته است؟ خدا اراده کند نابودش میکند. از این بترسیم که نکند ما هم چنین اثر منفی در این عالم داشته باشیم.
خدایا! معرفت و شناخت ما را نسبت به واقعه کربلا بیشتر بگردان.
نظرات ( ۱ )
ممنون واقعا .تک تک جملات اثر گذاری خاصی دارند.
حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
نظر لطف شماست
خیلی ممنونم